محمدحسین سرآهنگ

اسمیم بی مسما، دیگر چه وانماییم

شعر: بیدل

طرز آن با آهنگ «صید گریزپا را من خوب می‌شناسم» یکسان است

اسمیم بی‌مسما، دیگر چه وانماییم

در چشمه‌سار تحقیق آبی که نیست ماییم

بر فسون‌های امل مغرور جمعیت مباش

عمر معشوق است، پیمان وفا خواهد شکست (بیدل)

رمز عیان نهان ماند از بی‌تمیزی ما

گردون گره ندارد ما چشم اگر گشاییم

مدعی، درگذر از دعوی طرز بیدل

سحر مشکل که به کیفیت اعجاز رسد (بیدل)

بیدل به دو روزه وهم مغرور مباش

بنیاد تو نیستی است، معمور مباش

هر چند که قطب و غوث و ابدالت خوانند[1]

ای خاک به این غبار مسرور مباش (بیدل)

یک پرده بیش نبْوَد در فقر و سلطنت فرق

طبل شه است کشکول، گر پوست‌کنده گویم

تا چند دانهٔ ما نازد به سخت‌جانی؟

در یک ‌ دو گام[2] دیگر بیرون ‌آسیاییم[3]

ای مرده‌دل‌! آرایش مرقد چه تمناست‌؟

نام تو همان به که لب گور نگیرد (بیدل)

ز قطره‌ قطره عیان دید و از محیط محیط

نکرد فطرت «بیدل» به هیچ باب غلط

 

[1] متن دیوان: هرچند ابدال و قطب و غوثت خوانند.

[2] متن دیوان: روز.

[3] این بیت از غزلی دیگر از بیدل است با همین وزن و قافیه و با مطلع «دل حیرت‌آفرین است هر سو نظر گشاییم»