Blog
گمشده
از زبان حضرت خدیجه کبری(س)
تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت
ای شریک دو جهانم! کم ما و کرمت
از تماشای چه گلزار فراز آمدهای؟
بوی گل میدهد امروز، دم و بازدمت
دست تنهای بشر! دست مرا هم بپذیر
و از این دست، مبادا برسد هیچ غمت
شعب دلخواه! من و رنج مرا در بر گیر
شهر گمراه! تو خوش باش به سنگ و صنمت
کفنی نیست اگر، پیرهن دوست که هست
مرگ محتوم! بیا، با دل و جان میخرمت
دخترم! بخت تو خوش باد که تا دامن حشر
عالَمی سینهزناناند به گِرد علمت
من میان دل مردان و زنان گم شدهام
از تو گم گشته اگر سنگ مزار و حرمت
۲۷ تیر ۹۲
۱۰ رمضان ۱۴۳۴
سالگرد وفات حضرت خدیجه کبرا
مطالب مرتبط
15
ژوئن
24
جولای
شطرنج (۲)
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
شعری از محمدکاظم کاظمی
این پیاده میشود آن سوار میشود
صفحه چیده میشود گیر و دار میشود
این ...
26
ژوئن
شب قدر
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
شعری از محمدکاظم کاظمی
ـ شب قدر است، شود سال دگر زنده نباشی
سعی کن ای پسر خوب که شرمنده نباشی
دختر خوب! تو کم ا...
03
ژوئن
در سوگ آینه
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
در سوگ امام خمینی(ره)
امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه میبرند امام قبیله را
ای کاش میگرفت به جای تو دست مرگ...
03
ژوئن
اهل بیت بهار
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
در سوگ امام خمینی(ره)
شعر «اهل بیت بهار» در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ در اولین روز درگذشت حضرت امام خمینی(ره) سروده شد و همان شب در...
14
مه
پهلوان ۱۳۹۰
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی
پهلوانان شهر جادوییم، گام بر آهن مذاب زدیم
لرزه بر جان کوه افکندیم، بند ب...
09
مه
ستارۀ احمد
- منتشر شده در محمدكاظم كاظمي
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در ...